جدول جو
جدول جو

معنی بان شله - جستجوی لغت در جدول جو

بان شله
(شِ لِ)
دهی است از دهستان ولدبیگی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان که در 30 هزارگزی خاور نهر آب و 9 هزارگزی روانسر در دشت واقع است. ناحیه ایست سردسیر ودارای 200 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و مختصر توتون و صیفی وشغل مردمش زراعت و گله داری است. ساکنین آن از طایفۀ ولدبیگی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مِ لِ)
دهی است از دهستان دینور بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاه که در 12 هزارگزی شمال باختری صحنه و 1/5هزارگزی شمال راه فرعی صحنه به سقز در دامنه واقع است. ناحیه ایست سردسیر و دارای 80 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات دیم و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دِ کُ لَهْ)
ضربت جماع. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ شَنْ نَ)
خر. حمار. درازگوش
لغت نامه دهخدا
(چِ لَ / لِ)
دهی است از دهستان قراتوره بخش دیواندره شهرستان سنندج که در 106 هزارگزی خاور دیواندره کنار رود خانه قزل اوزن واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 200 تن سکنه و آب آن از رود خانه قزل اوزن و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و حبوب و لبنیات و توتون و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد که در 32 هزارگزی شمال باختر گهواره و 7 هزارگزی آئینه وند واقع است. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 450 تن سکنه. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری است. ساکنین آن از تیره تفنگچی هستند و در پنج آبادی کوچک نزدیک بهم سکونت دارند و به این اسامی خوانده میشوند: بانسولۀ کلبعلی، بانسولۀ نام خواست، بانسولۀ حاتم، بانسولۀ ملک علی و بانسوله شیراز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است از بخش زرین آباد شهرستان ایلام که در 23 هزارگزی جنوب خاوری پهله برکنار راه مالرو دهلران واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر و دارای 170 تن سکنه. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری است. ساکنان آن از طایفۀباپیروند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کِ لِ)
دهی است از دهستان گواور بخش گیلان غرب شهرستان شاه آباد که در 75 هزارگزی خاور گیلان و 18هزارگزی خاور گواور واقع است. ناحیه ای است سردسیر ودارای 100 تن سکنه که آب آن از رود خانه گواور تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و توتون و ذرت و شغل مردمش زراعت و گله داری است و راهی فرعی به جاده شوسه دارد. در تابستان حدود 100 خانوار از ایل کلهر برای تعلیف احشام و زراعت دیم به حدود این آبادی می آیند و زمستان به گرمسیر (ایوان) میروند. زیارتگاهی بنام بابا حیدر نزدیک این ده واقع و مورد احترام سکنۀ گوران است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از با کله
تصویر با کله
بسیار خردمند، باعقل، با سیاست خوب، با مغز، پیش بین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد له
تصویر باد له
بن پستان هندی سیمتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
مفتوحٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
Opened
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
ouvert
دیکشنری فارسی به فرانسوی
قسمت خلفی ساق پا
فرهنگ گویش مازندرانی
داخل خانه، پستو
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم با شعور و خوش فکر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
פתוח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
abierto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
открытый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
geöffnet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
відкритий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
otwarty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
打开的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
aberto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
aperto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
geopend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
खोला हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
เปิด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
terbuka
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
کھلا ہوا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
খোলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
wazi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
açılmış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
열린
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از باز شده
تصویر باز شده
開いた
دیکشنری فارسی به ژاپنی